ایرانیان از نخستین ملتهایی بودند که در زمینهی پزشکی و دستیابی به درمان بیماریها و علاج دردها به تکاپو پرداخته و با گذر ایام بر دانش و آگاهی خود در این زمینه افزودند. در این تکاپو و کوشش برای فهم و اطلاع از دانش پزشکی و علم طبابت نخستین مراکز درمانی برای گرد آمدن بیماران و پزشکان در شهر اصفهان احداث گردید.
به نظر میرسد که در زمان آلبویه اصفهان دارای بیمارستان بزرگی بوده که پزشکان متبحری در آنجا مشغول به کار بودهاند. متأسفانه امروزه هیچ مدرک و ردپایی از محل تأسیس، اندازه و نوع عملکرد این بیمارستان در دست نیست و تنها میتوان رد پای آن را در برخی از اظهارنظرهای تاریخی یافت. در کتاب تاریخ بیمارستانها در اسلام، نوشته دکتر "عیسی بک" از قول طبقاتالطبا این گونه مینویسد:
«ابنمندویه اصفهانی، از پزشکان مشهور ایرانی بوده و کارهای برجستهای در پزشکی انجام داده است. او رسالهای به متصدیان امور درمانی در بیمارستان اصفهان نوشته و من به بسیاری از نامههای او دست نیافتم».
بیمارستانهای اصفهان در دوران ترکمنان
اگرچه در کتاب «تاریخ بیمارستانها در اسلام» نوشته «احمد عیسی بیک» تنها به وجود یک بیمارستان در قرون اولیه اسلامی در شهر اصفهان اشاره شده، ولی واقعیت این است که در دورانهای بعدی هم بیمارستانهایی در ایران بودهاند که در منابع گاه به آنها اشاراتی شده است. از جمله در زمان اوزون حسن عماراتی چند بیمارستان در اصفهان بنا شد. شاردن هنگام توصیف محله خواجو مینویسد:
«محله خواجو از دروازه حسنآباد شروع میگردد ابتدا به خرابههای قصر شاه حسن که عمارت پابرجایی در آن نیست میرسیم سپس مدرسه معموری به همین نام است که قبر شاه حسن در آنجا است و نیز مسجد و حمام و بیمارستان درویشان در اینجا است که همه را شاه حسن ساخته است، گرچه به نظر میرسد که صد یا دویست سال قبل آنها را تجدید بنا و یا تعمیر کردهاند و بازاری به همین نام در این محل است».
البته برخی از این بیمارستانها، به دلایل گوناگون از جمله نابودی موقوفاتی که محل درآمد آنها بود به صورت مخروبه درآمدند. چنانکه شاردن در توصیف یکی از محلات دیگر شهر اصفهان بیان میکند که در کنار خانه میرزا رضی و آقاشریف استیفاچی یک بازار و یک بیمارستان مخروبه وجود دارد.
بیمارستانهای اصفهان در دوران صفویه
در دوران صفویه و حتی تا قرنها پس از آنکه طب نوین وارد ایران شود، توجه چندانی به ساخت بیمارستان و مرمت و نگهداری آنها نمیشد. گرچه برای نخستین بار اروپاییان در کنارههای خلیج فارس شروع به احداث بیمارستان برای استفاده اتباع و پرسنل خودشان کردند، ولی این مسأله به درون ایران سرایت چندانی نداشت. براساس استنباطی که از گفته سفرنامه نویسان میشود بیمارستان در دوره صفویه مفهوم و کارکردی متفاوت از آنچه که قبلاً بود و یا امروزه در نظر ماست، داشته است. تاورنیه در توصیف بیمارستانهای ایران مینویسد:
«در ایران به هیچ وجه مریضخانه خوب برای بیماران چنانچه در اروپا داریم دیده نمیشود اگر کسی بضاعت نداشته باشد که طبیب به خانه بیاورد، سوار الاغی میشود و سه چهار نفر او را روی الاغ نگه میدارند، دستمال یا شالی دور گردن میپیچد که علامت بیماری است و به این حالت به منزل طبیب میرود».
به نظر میرسد که بیمارستان بیشتر محلی برای نگهداری مجنونین و بیماران گدا و بیچیزی بوده است و اشخاص متمول و یا حتی مردم عادی هنگام بیماری، پزشک خبر کرده و یا خود به دیدار او میرفتند و در صورت نیاز به بستری شدن، مردم عادت به نگهداری بیماران در منزل داشتهاند. چنان که از قول اوزون حسن نقل میکنند که وقتی به او پیشنهاد میگردد تا بیمارستانی برای بیماران راهاندازی کن او در جواب میگوید که به این کار نیازی نیست و من کشور خود را چنان ترقی خواهم داد که بینوایی در آن یافت نشود. شاردن برای کمی وجود بیمارستانها و عدم اقبال عمومی برای بستری کردن بیماران خود در آن دلایلی را یادآور میشود. او مینویسد: «علل چندی باعث قلت مرضای این بیمارستان است:
- به مناسبت خوبی آب و هوا بیماریهای مزمن و خانمانسوز اروپا در ایران نیست.
- توجه و شفقتی را که لازمه دوام چنین مؤسساتی است نسبت به این بیمارستان مبذول نمیگردد. وضع بیماران و دیوانگان آن بسیار بد است، به طوری که از فلاکت و بیچارگی میمیرند، از این رو بیمارستانها را که در ایران عموماً دارالشفا مینامند از راه نفرت دارالموت میگویند.
- ایرانیان برخلاف ما اروپاییان سائل و گدا را به صدقه عادت نمیدهند و چون حوائج زندگی در مشرق زیاد نیست عده گدایان نیز کم است، لذا از دیدن گدا چندان تأثر و رفت به مردم دست نمیدهد و گدایان نیز چندان درآمدی ندارند».
با وجود همه این صحبتها نباید چنین تصور گردد که هنگام بنای شهر جدید اصفهان، شاه عباس و شیخبهایی از این مهم به کل غافل بوده و هیچ تدبیری در این خصوص نداشتهاند. میدانیم که در آن زمان دو بیمارستان برای اصفهان ساخته شد که گرچه در زمان شاردن از رونق چندانی برخوردار نبودهاند، ولی نوع ساخت و توصیفی که از آنها میشود بیانگر این موضوع است که در زمان خود با وسعت نظر کافی طراحی شدهاند. اسکندر بیک منشی در عالم آرای عباسی مینویسد:
« و آنچه در صفاهان جنت نشان احداث فرمودهاند و مسجد دیگر در برابر درگاه دولتخانه در غایت زینت و صفا و مدرسه و دارالشفا و حمامات و قیصریه و بازارگاه دور میدان و. . ».
شاردن که سالها پس از تأسیس این بیمارستان آن را مشاهده کرده است. پس از توصیف بازار و شرح روزهای تعطیلی آن مینویسد: «وصل به آن بیمارستانی است که آن را دارالشفا مینامند. این بیمارستان هیچ شباهتی به بیمارستانهای ما ندارد. این بنا عبارت از باغی است که اطراف آن اتاقهای کوچک زیبای دو طبقهای است و عده آنها تقریباً هشتاد باب است. در اینجا هیچ بیماری ندیدم فقط هفت یا هشت نفر دیوانه در آن است که با زنجیر از دست و گردن و پا بسته و در میان چهار دیواری بدون اثاثیه و لوازم جایشان دادهاند. بودجه این بیمارستان چندان خوب نیست زیرا کمتر از دو هزار اکو برای غذای بیماران منظور شده است، ولی هزینههای لازم برای کارکنان آنان هشتصد اکو است و از محل معتبری که همان مالالاجاره کاروانسرای مسگران باشد و وصل به این بیمارستان است، تأمین میگردد. وجه تسمیه این بیمارستان بدین مناسبت است که در آن اقسام ظروف مطبخ به فروش میرسد. شاه عباس کبیر این بیمارستان و این کاروانسرا را با هم ساخت تا درآمد کاروانسرا به مصرف حقوق کارکنان بیمارستان برسد. اعضای این بیمارستان عبارتند از یک نفر پزشک و یک نفر داروساز و یک نفر ملا و یک نفر آشپز و یک نفر دربان و یک نفر جاروبکش. پزشک بیمارستان نزدیک در روی نیمکتی از ساعت هشت تا ظهر مینشیند و دستورهای لازم و نسخه مجانی به بیماران میدهد و دوا و غذای بیماران را از عواید موقوفه میپردازند. ولی به طوری که قبلاً متذکر شدم عده بیماران این بیمارستان بسیار کم است چنان که وجوه صرف شده برای بیماران به همان مبلغی است که متصدیان امر از آن اختلاس میکنند. تنها یک بیمارستان دیگر در اصفهان است که نه از بیمارستان سابقالذکر بزرگتر و نه وضع آن بهتر است. در بعضی شهرهای بزرگ ایران فقط یک بیمارستان وجود دارد و در شهرهای دیگر به هیچ وجه یافت نمیشود».
بیمارستان «دکتر کار»
اولین بیمارستان عصر جدید در شهر اصفهان در محله جلفای اصفهان بنا شد. این بیمارستان توسط گروهی از مبلغین مذهبی به ریاست دکتر هورنل از اهالی شهر ادینبورگ در سال 1879 میلادی تأسیس شد. مدتی دکتر هورنل ریاست بیمارستان را به عهده داشت، ولی بعداً به دلایلی استعفا داد. مدت سه سال بیمارستان سرپرست شایستهای نداشت تا این که در سال 1894 پزشکی انگلیسی به نام دکتر کار به اصفهان آمد و بیمارستان را بازگشایی کرد. در کتاب تاریخ پزشکی سرزمینهای خلافت شرقی در مورد این بیمارستان چنین میخوانیم:
«دکتر کار خدمات پزشکی بسیار موفقیتآمیزی انجام داد که اصفهان و به طور کلی ایران مدیون و مرهون آن است. در این موقع دو درمانگاه در دو محله مختلف اصفهان به همت ماری برد باز شد، ولی هر دو به دستور مقامات دولتی تعطیل گردید. درمانگاه دیگری در دهکده جوباره دو بار به زور تعطیل شد، ولی چون این درمانگاه در محله یهودینشین قرار داشت دوباره با اجازه حکومت افتتاح گردید. در این چند سال بین 1894 تا 1897 بیش از پنج درمانگاه بسته شد، ولی انجمن مسیحی همچنان وجود داشت و در 1897 بیمارستان مستقلی برای زنان در جلفا به سرپرستی دکتر املینا استوارت تأسیس شد.
در 1902 آخرین اقدام برای تأسیس درمانگاه در محله مسلماننشین اصفهان انجام گرفت. «دکتر کار» خانهای در شهر اجاره کرد که در آن زندگی میکرد. او در خانه شخصی خود درمانگاهی باز کرد و در آن بدون برخورد با مشکل و در کمال آرامش، خدمات درمانی خود را انجام میداد.
نکته حائز اهمیت این که این میسیونهای پزشکی اغلب به دلیل مأموریتهای مذهبی که به عهده داشتند، از طرف مردم با دیده تردید نگریسته شدهاند و گاهی نیز مخالفتهایی با آنها میشد، چنان که همانگونه که ذکر شد در مدت زمان کمی نزدیک به پنج عدد از درمانگاههای آنها توسط دولت تعطیل شد. دکتر ابوتراب نفیسی در این خصوص مینویسد: «در زمانی که مبدأ این خاطرات به شمار میآید، در بیمارستان اصفهان دکتری به نام «دکتر کار» میزیسته است. اتفافاً اینجانب کتابهای او را در سال 1316 ه. ش که به اصفهان برگشتم، خریدم. در بین آنها چند کتاب غیرطبی جالب هم بود که نشان دهند آگاهی روان مبلغین به مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران و اصفهان بود. دکتر کار اتفاقاً شهرت و محبوبیت کم نظیری بین مردم داشت. . . ».
بیمارستان عیسی بن مریم در از زمان تأسیس با عناوین بیمارستان مرسلین، مسیحیها و انگلیسیها شناخته میشد و حدودا 115 سال قدمت دارد. در واقع این بیمارستان همان بیمارستان «دکتر کار» بود که در سـال 1320 قمری (1902میـلادی) بـه مـكان فعلـی در خیابـان آیـتالله شـمسآبادی (محلـه عباسآبـاد) منتقـل شـد. در سال ۱۲۸۲ هجری شمسی، بازرگانی به نام امینالشریعه باغ جوکاری شدهای به بزرگی یازده هزار متر در کوی تبریزیها (عباس آباد) را خریداری نمود تا بیمارستان جلفا به انجا آورده شود. دکتر دونالد کار، بانو مری بِرد و اسقف تامسون این جابجایی را به سرانجام رساندند و نام آنرا بیمارستان مسیحی (Christian hospital) گذاشتند.
ساختمان اولیه بیمارستان در برگیرنده یک بخش زنان، یک سالن کوچک و یک آشپزخانه و رختشوخانه ساده بود. درب ورودی بیمارستان در نبش کوچه پارس بود که به یک هشتی باز میشد. سپس راه شرقی به بخش مردان و راه جنوبی به حیاط باز میشد. در سالهای بعد کنار هشتی، درمانگاه چشم پزشکی ساخته شد و دکتر غلامحسین فروغی به درخواست بنیاد کریستوفل چشم پزشکی بیمارستان را راهاندازی کرد. نمونهای دیگر از دشواری آن روزگار این بوده که دکتر "کار" خودش از بوشهر دستگاه پرتونگاری ایکس را بار شتر نهاده و به اصفهان آورد. در سال ۱۲۸۴ خورشیدی با راهاندازی بخش زنان در بال جنوبی و کنار خیابان عباسآباد گسترش یافت و دوبخشه شد (بیمارستان مردان و بیمارستان زنان). در آن زمان بیمارستان دارای دو ساختمان دو طبقه در سوی شمالی، دو سالن و دو اتاق کوچک شد و در بقیه زمین یک زیست بوم سرسبز درخت و گل کاری شد. پهنه بیمارستان نزدیک ۱۱ هزار مترمربع و زیر ساخت آن ۷۵۰۰ متر مربع و بقیه فضای سبز و دو خانه بود (خانه دکتر پانت و دکتر کار). علی همدانیان، حسین هراتی، اشراقی، كاشفی، محمدجعفر كازرونی، اصغر میرزا، و صارمالدوله نیز به این جنبش نیکو کاری پیوستند. پزشکان، ماماها و پرستارانی همچون میس میلز، میس برگ، میس هِن از کشورهای گوناگونی مانند انگلیس، کانادا، آلمان، و استرالیا در این بیمارستان به درمان بیماران میپرداختهاند.
خیابان شمسآبادی فعلی در آن سالها کوچه باغی باریک و کالسکهرو بود که در روند پهنسازی و آسفالت نمودن آن نمای شرقی بیمارستان که بـرِ خیابان شمسآبادی بود درون خیابان افتاد و به دستور شهرداری ویران شد. سپس ساختمان نویی به جای آن ساختند و دو بخش مردان و زنان را به هم پیوستند که امروزه در میان آن دو درب اصلی و راهروی ورودی بیمارستان ساخته شده است. سوی دیگر خیابان عباسآباد زایشگاهی بود که بعدها بخش درمان کچلی با رادیوتراپی به آن افزوده شد و زایشگاه به بیمارستان آورده شد. این بیمارستان نیز در زمان راهاندازیاش پیشرفتهترین بیمارستان شهر اصفهان شناخته میشد.
"بُرمانگری" (عمل جراحی) برای نخستین بار در بیمارستان بُغوزخانیان و سپس بیمارستان مسیحی انجام شده است. پزشکان، ماماها و پرستاران از کشورهای گوناگونی مانند انگلیس، کانادا، آلمان، و استرالیا در این بیمارستان به درمان بیماران میپرداختند. دکتر شافتر که استاد کالج پزشکی لندن بود دستیارانی را از انگلیس به این بیمارستان میآورد تا زیر نظر خودش، دکتر پانت (Dr. Ponte) و دکتر آندرانیک میناسکان (متخصص زنان که مسیحیِ ارمنی بود) آموزش ببینند.
منتشر شده در نشریه "اخبار دانشگاه" در سال 1350
در بین سالهای 1296-1292 (1918-1914) ابتدای جنگهای بین المللی اول مرحوم حاجی آقا نورالله نجفی قطعه زمینی را که به نام باغ آلبالویی معروف و وصل به کوچه «پشت مطبخ» بود خریداری و با کمک چند نفر از خیرین اصفهان با ساختن چند اطاق خشتی بنای اول شفاخانه خورشید، بیمارستان کحالی و مقاربتی و یا کحالی و زهروی را ریخت.
اما حاجی آقا نورالله نجفی کی بود؟ شیخ محمد تقی ایوان کی یا ایران کی از ایوان کی به اصفهان آمد و پس از اندک مدتی در مسجد شاه شروع به تدریس نمود و در همان پشت مسجد شاه نیز ساکن گردید که بعدها خانواده او به نام مسجد شاهیها یا مسجدشاهی معروف شد و شیخ محمدباقر فرزند او نیز پس از پدر در مسجد شاه به تدریس پرداخت. اولاد شیخ محمد باقر که به ترتیب عبارت بودند از:
1- شیخ محمدباقر معروف به آقا نجفی که در امامزاده احمد مدفون است.
2- شیخ محمدعلی ثقهالاسلام که در مسجد نیز نماز میگذاشت.
3- حاج آقا نورالله که از پیشوایان و زعمای مشروطیت در اصفهان بود و حضرات صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه به دعوت او به اصفهان آمدند.
در سال 1334 قمری که اغلب وکلای مجلس شورای ملی و سرشناسان تهرام عازم اصفهان شدند، حاج آقا نورالله بود که به آنان کمک فراوان نمود. در آذر ماه 1306 شمسی بنا به دعوت او عده زیادی از علمای اصفهان و شیراز در قم اجتماع نمودند و در اصفهان و شیراز تعطیل عمومی اعلام شد. تیمورتاش و حاج فخر السلطنه برای مذاکره با آقایان از تهران به قم آمدند لکن کار تمام نشد در همین بین حاج آقا نورالله مریض گشت و دکتر امیر اعلم برای معالجه او به قم آمد ولی معالجاتش مؤثر نشد و حاج آقا نورالله در دی ماه همان سال در قم در گذشت. حاج آقا نورالله طبع شعری هم داشت و در اشعار خویش «نور» تخلص مینمود.
اما در باره زمین باغ آلبالویی و بیمارستان خورشید باید گفت شاید وجه تسمیه از آن جهت باشد ک در زمان پایتختی اصفهان یعنی دوران حکومت صفویه، در حوالی «باغ آلبالویی» که بعدها بیمارستان خورشید شد باغ یا عمارتی به این نام وجود داشته است و یا آن که به مناسبت نام بانی او «حاج آقا نورالله» خورشید نامیده شد ه است. در هر صورت بیمارستان خورشید در اختیار اداره بهداری بود و خواه ناخواه رئیس بهداری وقت اداره امور بیمارستان را نیز به عهده داشتکه از آن جمله میتوان نام دکتر سید احمد خان احتشام الحکماء و سید احمد خان پزشک را نامبرد و بالاخره در تاریخ دوازدهم بهمن 1309 دکتر مهدی فیلسوف به کفالت بیمارستان خورشید منصوب گردید. در این سال این بیمارستان که جزء موقوفه مرحوم حاج آقا نورالله بود و از محل درآمد موقوفات آن اداره میگشت، به بلدیه (شهرداری) اصفهان منتقل شد و در سال 1310 و در زمان ریاست میرزا حسین خان جلالی تقاضای ثبت آن به نام بلدیه اصفهان گشت و روی سنگ مرمری نیز به نام بلدیه اصفهان ثبت و در مدخل بیمارستان نصب گردید.
در اردیبهشت ماه سال 1310 شمسی آقای سناتور مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات، سفری به اصفهان نمود و جزء برنامه ایشان بازدید از چهار مؤسسه شهرداری را قرار داده بودند که در روزنامه اطلاعات مورخ 28 اردیبهشت ماه 1310 در مورد بازدید خود از بیمارستان خورشید چنین مینویسد:
در این بازدید آقای رئیس صحیه اصفهان و رئیس صحیه قشون نیز برای مشاهده ساختمان جدید مریض خانه خورشید آمده بودند و آقای دکتر عیسی قلی خان «امیر نیرومند» طبیب و رئیس صحیه بلدیه راهنمایی میکرد اما تا وقتی که گفته نشده بود مریض خانه همین جا است باور نمی کردم ساختمان کوتاهی که مثل کاروانسرا دور تا دور ساخته اند، مریض خانه خورشید باشد، زیرا هیچ شباهتی به بنای مریض خانه نداشت و حتی برای زندگی فامیلی هم تناسب نداشت. عمارت مریض خانه یک طبق و مرکب بود از اتاقهای کوچک کوچک در ردیف هم که از یک طرف درهای آن به صحن کاروانسرا باز میشد و درهای دیگر آن به یک دهلیز تاریکی در پشت بنا باز میگردید. اتاقها نه برای خواباندن مریض خوب بود و نه برای سایر احتیاجات یک مریض خانه و من تعجب میکنم با این سلیقههای زیادی که تا کنون برای ساختمان پیدا شده و عمارتهای قشنگ دو طبقه معمول گردیده است، چطور این قدر بی علاقگی و بی سلیقهگی نسبت به ساختمان مریض خانه خورشید به کار رفته و بهتر بود این بنا پس از خاتمه به مؤسسات دیگر بلدیه تخصیص داده میشد، مثل دارالمجانین، و دارالرضاعه را مطابق اسلوب امروز میساختند.
از تاریخ 26 آذر 1306 تا تیر ماه 1310 آقای دکتر عیسی قلی برومند به موحب ابلاغی که از طرف حاکم اصفهان (استاندار) فتح الله جلائی صادر میگردد، به سمت مدیر بیمارستان خورشید تعیین میگردد. روزنامه اطلاعات در تاریخ 4 مرداد 1311 در مورد بیمارستان خورشید مینویسد:
"مریض خانه خورشید در اراضی که از طرف مرحوم حاجی آقا نورالله واگذار شده بود ساخته شده و ضمنا قریه خولنجان واقع در بلوک لنجان را تخصیص به مخارج این مریض خانه دادند و چون عایدات مزبور تکافو نمی کرد و هشتصد تومان هم منال دیوان داشت، بر اثر مذاکرات وزارت داخله با وزارت مالیه منال مذکور هم تخصیص به ساختمان مریض خانه خورشید داده شد. ضمنا با اقدامات حکومت اصفهان مبلغی هم اعانه جمعآوری گردید که جمعا بالغ بر 47800 ریال گردید. علاوه بر این مبلغی هم اضافه شد که قرض بلدیه اصفهان است و به این ترتیب مریض خانه خورشید تکمیل گردید. فعلا دارای 20 تختخواب با لوازم است و انتظار طبیب و جراح دارند که از طرف وزارت داخلی و صحیه کل مملکتی باید اقدام شود.
در زمان ریاست صحیه مملکتی ژنرال کلیته، از 18 مهرماه 1311 مدیریت بیمارستان خورشید به آقای دکتر مهدی فیلسوف که از اول فروردین همان سال از ریاست بهداری کرمان و بلوچستان استعفا کرده و به اصفهان آمده بودند بنا به پیشنهاد انجمن شهر واگذار شد. آقای دکتر فیلسوف با تماس با انجمن (بلدیه) شهر و شهرداری موفق شد تا حدی وسایل آشپزخانه بیمارستان را تهیه و بیست تخت نیز جهت بستری نمودن بیماران تهیه نماید و یک محکمه عمومی (درمانگاه) نیز به این شفاخانه خورشید آماده و شروع به کار کرد. در 18 اردیبهشت 1312 ، زمان استانداری آقای رضا افشار، آقای دکتر کاچپرونی که آن زمان در بیمارستان بغوسخانیان جلفا کار میکرد به سمت ریاست مریض خانه خورشید منصوب شد. دکتر کاچپرونی پس از چهار سال جای خود را به دکتر سید حسن میرعلایی که قبلا سمت ریاست بیمارستان کحالی (چشم پزشکی) را داشت واگذار کرد.
متن حکم ریاست بیمارستان دکتر میرعلایی:
«چون بیمارستان کحالی و امراض مقاربتی اصفهان توأم گردیده و از اجتماع آنها مریض خانه واحدی به نام شفاخانه خورشید تشکیل یافته و برای سرپرستی و حسن انتظامات آن انتخاب یک نفر رئیس مسؤول ایجاب گردید، معهذا علاوه بر تصدی شغل چشم پزشکی بیمارستان کحالی که از اول سال جاری عهده دار هستید از این تاریخ ریاست شفاخانه خورشید هم به شما محول میشود...».
ریاست دکتر میرعلایی نیز بیش از دو سال به طول نیانجامید و در سال 1318 به علت بیماری تیفوس درگذشت. در مدت 7 سال از 1318 تا 1325 به ترتیب آقایان دکتر عماد حکمت، دکتر آذرنوش، دکتر سن قلی اوژند و دکتر مسیح جلوه هر کدام چند سالی علاوه بر ریاست و یا کفالت بهداری، ریاست بیمارستان خورشید را نیز به عهده داشتند.
قبل از آن که خیابان استانداری احداث گردد، در ورودی بیمارستان خورشید در ورودی دبیرستان ادب سابق (اداره کل آموزش و پرورش) فعلی بود. در 25 تیرماه 1326 که این بیمارستان به آموزشگاه عالی بهداری تحویل گردید، ساختمان آن عبارت بود از چند اتاق خشت و گلی در شمال و مغرب بیمارستان که به هیچ وجه تکافوی احتیاجات آموزشی و درمانی را نمی نمود.
یک سال بعد بر اثر فعالیت اولیای آموزشگاه بهدای، دانشگاه تهران نقشه ساختمان بیمارستان خورشید را تهیه نمود و شرکت ایران سوئیس برنده مناقصه گردید اما از آنجا که بودجه کافی در اختیار آموزشگاه نبود، قرار شد که هر چه وزارت دارایی پول داد به همان میزان شرکت ایران و سوئیس کار را ساخته و تحویل دهد. در نتیجه کار به کندی پیشرفت نمود چون بودجه آن روز آموزشگاه بسیار ناچیز بود و نمی توانست جوابگوی ساختمان بیمارستان باشد. تا بالاخره در سال 1329 ساختمان شمال غربی بیمارستان به اتمام رسید و در زمان ریاست دانشگاهی آقای دکتر نامدار رسما افتتاح و به کارمشغول شد.
بیمارستان خورشید به غیر از قسمت جدیدی که در سمت شمال شرقی به تازگی خریداری و در آن مشغول ساختمان برای توسعه بیمارستان است، نزدیک به چهار هزار متر مربع مساحت دارد که از سه ساختمان مجزا و با استیلهای مختلف در زمانهای مختلف و متفاوت ساخته شده تشکیل یافته است.
ابتدا ساختمان خشت و گلی که نمای آجری دارد و در قسمت جنوبی دارای ایوانی با ستونهای تاریخی، قسمت شرقی این ساختمان چندی پیش به علت ویرانی با موافقت دانشگاه خراب شد و بقیه نیز به محض آماده شدن ساختمان جدیدی که در قسمت شمال شرقی بیمارستان است ویران خواهد گردید. در حال حاضر در طبقه همکف این ساختمان قسمتهای اداری و در طبقه فوقانی که فاقد آسانسور میباشد اتاق کارورزان، خوابگاه و ناهارخوری قرار دارد.
سپس بخش عفونی بیمارستان خورشید. در ضلع جنوبی بیمارستان ساختمان آبرومندی وجود دارد که در سال 1344 با کمک مالی (9000000 ریال) شرکت ملی نفت و بودجه دانشگاه ساخته و در اختیار بیمارستان قرار گرفت. نقشه این ساختمان را مهندس ملک التجار تهیه نمود و زیر نظر خود ایشان نیز ساخته و تحویل گردید و توسط آقای دکتر اقبال افتتاح و مورد بهره برداری قرار گرفت. این ساختمان که به نام بخش عفونی نامیده شد، حاوی 30 تختخواب برای بیماران، یک اتاق کنفرانس که به نام تالار اقبال نامیده میشد و همین اتاق نرسینگ، اتاق پذیرش و یک زیرزمین برای شوفاژ و همچنین اتاقهای مجزا در زیرزمین برای بیماریها ی مسری بود.
در سال 1349 در ضلع شمال غربی بیمارستان خورشید، قسمتی از ساختمان قدیم به طرز آبرومندی مرمت و در اختیار کلینیک ویژه قرار گرفت تا بیمارانی که ممکن است نخواهند در بیمارستانهای دولتی و یا خصوصی بستری گردند بتوانند از پزشکان مجرب و متخصص دانشگاه که مطب خصوصی ندارند استفاده نمایند و از این کلینیک بهره مند شوند. سپس بقیه ساختمان ضلع شمالی این بیمارستان نوسازی گردید. قسمت هم کف به بخش خصوصی اختصاص یافت و در آن اتاقهای یک تخت و دو تخت و پنج تختخوابی آماده گشت.
لوله کشی و کانل کشی آن تکمیل و تهویه مطبوع پیدا کرد. در طبقات دوم و سوم نیز کانال کشی و کانالهای فاضلاب تعویض گشت و تبدیل به یک بخش صد تختخوابی داخلی آموزشی گردید. قسمت زیرزمین نیز که الان قسمت رادیولوژی است تبدیل به آمفی تأتر و داروخانه و کافه تریا خواهد گشت و سالن غذاخوری کارمندان و لابراتور نیز در همین طبقه مستقر خواهد گشت. در ضلع شمال شرقی این بیمارستان نیز قطعه زمینی اخیرا خریداری و ضمیمه بیمارستان شده که مشغول ساختمان میباشند.
بیمارستان احمدیه
بیمارستان احمدیه بیمارستان خصوصی بوده و توسط پزشکی قدیمی به نام میرزا احمدخان محیی در اواخر دوره قاجار ساخته شده است. دکتر ابوتراب نفیسی در خصوص این بیمارستان میگوید:
«. . . و سومی بیمارستان خصوصی «احمدیه» بود که مؤسس و گرداننده آن پزشک احمدخان محیی بود. او تحصیلات خود را در بیمارستان مسیحی به صورت شاگردی انجام داده بود و تازه بیمارستانی را راه انداخته بود و در آنجا همه کاری انجام میداد. حتی این اواخر یک دستگاه رادیولوژی نیز وارد کرده بود و مردی با پشتکار و فعال و خودساخته بود و هر چهار پسر خود را دنبال تحصیل پزشکی فرستاد که اکنون سه نفرشان زندهاند و در اصفهان به جراحی و شعبات آن مشغولند. . . ».
بیمارستان احمدیه هم اکنون پس از یک تعطیلی طولانی مجدداً به همت تعدادی از پزشکان بازگشایی شده است. محل این بیمارستان در همان جای قبلی و در خیابان طالقانی قرار دارد و در کنار آن منزل مسکونی مرحوم دکتر احمدخان محیی با همان تابلوی قدیمی وجود دارد.
بیمارستان بغوسخانیان
بیمارستان بغوسخانیان، همانطور که از نامش پیداست یک بیمارستان متعلق به ارامنه بوده و در محل جلفا قرار داشته است. این بیمارستان توسط هیأتهای مذهبی ارامنه اداره میشده است و چون ارامنه اغلب در دورن خود دستهبندیهای مذهبی به نام «داشناکسیون» و «هین چاکیون» و. . . داشتهاند، این بیمارستان اغلب دچار آشوب میشده است و اکثر این دودستگیها در بین اعضای هیأتامنا هم بروز میکرد و به دنبال آن کار بیمارستان مختل میشده است. دکتر ابوتراب نفیسی در خصوص یکی از این درگیریها چنین میگوید:
«در سال 1316 دکتر کارو میناسیان که وابسته به یکی از این دستهها بود متصدی اداره بیمارستان شد. پس از چند ماه مورد بیمهری دسته دیگر که اتفاقاً از نظر عدد نفوذ بیشتری در هیأتامنا داشتند، قرار گرفت و معزول شد، ولی دکتر به علت حکمی که در دست داشت از رأی هیأتامنای جدید پیروی نکرده و بر ماندن در سمت خود پافشاری کرد تا بالاخره به تنها راه موجود یعنی شکایت به مقامات اداری و فرماندار که در آن وقت امیر نصرت اسکندری بود متوسل شده و دکتر جدید را تقریباً با زور سرنیزه بیرون راندند. اتفاقاً در زمان تصدی دکتر کار وضع بیمارستان از نظر پزشکی خیلی خوب و مرتب بود و مراجعین بیشمار غیرارمنی نیز بدانجا مراجعه میکردند».
مریضخانه ملی انگلیس
در سندی مربوط به طب و طبابت، شخصی به نام ناظمالاطبا در سال 1330 هجری شمسی در معرفی و ذکر ویژگیهای پزشک دیگری به نام معتمدالاطبا از مریضخانه ملی انگلیس در اصفهان یاد کرده و تحصیل نامبرده در آنجا را یک ویژگی به شمار آورده است. بر اساس عین سند:
چنانچه بر خاطر مبارک واضح و مبرهن است که احقر میرزا سید محمد معتمدالحکما ولد جناب مستطاب اجل آقای میرزا سید حسین حکیم باشی یزدی اکنون متجاوز از بیست دو سال است که با اهتمام فوقالعاده به تحصیل طب عتیق و جدید و تکمیل عملیات کوشیده بعد از چند سال مباشرت و خدمت به ابنای جنس محض ادای وظیفه و ارتقای به مدارج عالیه از وطن مألوف مهاجرت کرده چهار سال در مریضخانه ملی انگلیس در اصفهان همه نوع معالجات را معونت کرده بالاخره برای اکمال برخی از نواقص طبیه و معاینه برخی از امراض مهمه از اصفهان عزیمت کرده سالهاست که در کلنیک حضرت مستطاب اجل اکرم افخم عالی و در کلاس علمی بندگان اجل اکرم امجد عالی آقای مؤدب الدوله مد ظله العالی علما و عملاً مباشرت دارم. مستدعی است دو کلمهای مرقوم و به خاتم مبارک مزین فرمایند. فی شهر رجب المرجب، 1330 ق
درمانگاه کازرونی
درمانگاه کازرونی که آن را میتوان اولین درمانگاه مجهز شهر اصفهان به حساب آورد در سال 1318 ه. ش توسط فرزندان مرحوم حاج محمد حسین کازرونی بنا شد و بعدها یک زایشگاه هم به آن اضافه گردید و پس از مدتی با تجهیزات جدیدی که برای آن تهیه شد، به یک بیمارستان مجهز تبدیل شد. این بیمارستان دارای یک دستگاه رادیولوژی هم بود و برای آن روزاصفهان بسیار مفید بود، به طوری که بسیاری از بیماران بخصوص بیماران پوستی توسط دستگاه آن مورد تشخیص و درمان قرار میگرفتند.
پایهگذار اصلی این درمانگاه دکتر کارو میناسیان بود. وی همانطور که خودش را معرفی میکند پزشکی تحصیل کرده و متبحر و کوشایی بوده است و برای اولین بار در درمانگاه کازرونی برای بیماران پرونده پزشکی تشکیل میداده است. تصدی زایشگاه بیمارستان با مرحوم دکتر محمد ریاحی بود.
دکتر ابوالقاسم بهرامی سرپرست رادیولوژی، دکتر محمد باقر مبرم سرپرست آزمایشگاه، دکتر جلوه و دکتر فشارکی سرپرست درمانگاه و دکتر جابر انصاری سرپرست بخش بیماریهای پوست بود. این درمانگاه علاوه بر خدمات دهی به عامه مردم، کار ویزیت و معاینه کارگران دو کارخانه وطن و زایندهرود را نیز که در تملک آقایان کازرونی بود، انجام میداد.
بیمارستان ارتش
بیمارستان ارتش یکی از بیمارستانهای قدیمی شهر اصفهان بود که در ابتدای خیابان سپه در محل اداره دارایی فعلی قرار داشت. ساختمان بیمارستان دارای اتاقها یی بود که دور تا دور حیاط قرار داشت و بیماران در آنها بستری میشدند. رئیس بیمارستان سرهنگ دکتر سید عیسی علاج و تنها دکتر دارای مجوز آن سرگرد دکتر جواد جابر انصاری بود که به دکتر جواد خان مشهور بود. یک کمک پزشک و یک کمک دار وساز هم در آنجا کار میکردند.
بیمارستان آموزشی درمانی کاشانی در گذشته با نام های یکصد تختخوابی، "ثریا"، مصدق و سپس کاشانی شناخته شده و از بیمارستانهای قدیمی شهر اصفهان است. علیرغم اینکه ساختمان بیمارستان شکل مناسبی ندارد، ولی از قدیم برای مردم اصفهان شناخته شده است و سالهاست بعنوان مرکز ترومای استان اصفهان و استان های همجوار شناخته میشود. این بیمارستان در سال 1332 در زمینی به مساحت 25000 متر مربع با زیر بنای 15000 متر مربع و با هدف احداث یک مرکز آموزشی درمانی تأسیس گردید.
ساختمان بیمارستان کاشانی که مقداری از سفتکاری آن انجام شده بود در سال 1332 از سوی بهداری به دانشکدهی پزشکی واگذار میشود و تکمیل ساختمان آن از اعتبارات دانشکده پزشکی صورت میگیرد. برنامهریزی کارها از سال 42 (نیمه دوم اسفند سال 41) شامل تکمیل و تجهیز این بیمارستان بود. به همت دکتر ادیب و دکتر ابوتراب نفیسی در طول سالهای 1342 تا 1346 اقدامات عمرانی، تأسیساتی و تجهیزاتی در این بیمارستان انجام گرفت.
در سال 1312 در ویرانههای قصر سنبلستان كه مربوط به دوران ساسانیان و پادشاهی خسرو پرویزبود، ساختمانی برای مداوای بیماران ساخته شد. نام این ساختمان ابتدا شفاخانه سنبلستان و بعدها به نام مركز پزشكی امین شهرت یافت. بعد از گذشت چهل سال از گذاشتن سنگ بنای ساختمان، شفاخانه تفكیك شد و درآن دو آموزشگاه برای آموزش حرفه پزشکی به وجود آمد. بعد از مدتی از طرف مرحوم امینالتجار یك بخش زایشگاه و یك بخش بستری و تعدادی ساختمان اداری از طرف كارخانه "ریسباف" به شفاخانه اضافه شد. سپس از طرف مرحوم امینالتجار در بخش قدیمی بیمارستان ساختمان فعلی بیمارستان امین كه شامل بخشهای مختلف است احداث گردید. ابتدا شفاخانه زیر نظر اداره بلدیه (شهرداری) بود و سپس به انجمن بهداری و سپس به سرپرستی اداره بهداری درآمد و نهایتا در سال 1348 در اختیار دانشكده پزشكی دانشگاه اصفهان قرار گرفت.
در حال حاضر، این مركز با 158 تخت مصوب و 212 تخت فعال در بخشهای زنان و زایمان، اطفال، نوزادان، جراحی عمومی، كلیه و مجاری ادراری، گوش و حلق و بینی، جراحی مغز و اعصاب، ارتوپدی، داخلی قلب، داخلی مغز و اعصاب فعالیتهای خود ر ا ار ائه میدهد.
در ســال 1324 در محلــه طوقچــی اصفهان درمانــگاه کاملــی شــامل اتاق معاینه، داروخانه و اتاق پانسمان توسط مرحوم حاج عبدالعلی فیض تأسیس شد که در آن خدمات به طور رایگان به بیماران ارائه میشد. در ســال 1334 برای توســعه درمانگاه و تبدیل شدن آن به بیمارستان زمینهای اطراف خریداری و اقدامات اولیه ساخت آغاز گردید. در سال 1341 ساختمان نیمه تمام آن به اداره کل بهداری استان اصفهان واگذار شد که ساختمان توسعه داده شده و تکمیل گردید. در سال 1342 با تشریک مساعی وزارت بهداری بیمارستان به تدریج مجهز و با ظرفیت 110 تختخواب با تمام وسایل و امکانات مورد نیاز بنام شفاخانه فیض شروع به کار نمود.
در ســال 1358 درمانگاه قدیم پس از 34 سال فعالیت تخریب و ساختمان چشم پزشکی به نام امام علیابن ابیطالب (ع) در چهار طبقه در سال 1360 افتتاح و به مجموعه قبلی ملحق شد. در سال 1387 در جوار بیمارستان ساختمان جدید الاحداث کلینیک تخصصی و فوق تخصصی امام علی ابن ابیطالب (ع) افتتاح شد. مرکز آموزشی درمانی فیض در حال حاضر با 155 تخت مصوب و 112 تخت فعال مشغول خدمترسانی است.
بیمارستان کاوه
اولین مکان رسمی نگهداری و رسیدگی به بیماران روانی در اصفهان تیمارستان کاوه (محل فعلی ترمینال کاوه) بود که توسط بهداری وقت احداث شد. پس از مدتی از تیمارستان به بیمارستان روانی تغییر نام داد. این بیمارستان 3 هزار متری با 180 تخت و سه پزشک به همراه یک نفر کارشناس فنی و یک نفر بهیار اداره میشد. در واقع این بیمارستان در کنار کاروانسرایی قدیمی احداث شده بود که افراد مبتلا به بیماریهای مسری پوستی مثل گال، جذام و غیره در آن نگهداری میشدند. حضور این بیماران در این مرکز با اعتراضهای مردمی همراه بود، اما در سال 1358 به علت بارش بارانی شدید تعدادی از سقفهای بیمارستان کاوه فرو ریخت. در آن زمان مرکز روانپزشکی شهید مدرس که مورد مناقشه وزارت کار و اداره بهزیستی و بهداری بود توسط سازمان بهداری تصرف شد و برای نگهداری از بیماران مزمن آماده شد. به سبب تخریب سقفهای بیمارستان کاوه، ناچارا بیماران را به این محل انتقال دادند و این مرکز به نگهداری بیماران مزمن تبدیل شد؛ بیمارستان کاوه نیز تخریب شد و شهرداری آن را به پایانه اتوبوسرانی تبدیل کرد. همزمان با فعالیت بیمارستان روانی کاوه، آسایشگاهی خصوصی با 113متر زیربنا در محله فرحآباد توسط دکتر حسن چهرازی و دکتر ابوالفضل درچهزاده تأسیس شد و به آسایشگاه چهرازی شهرت یافت.
در سال ۱۳۵۶ دکتر جمشید بختیار که دارای بورد روانپزشکی ایالات متحده آمریکا و روانکاو یونگین (Jungian) بود به اصفهان آمد. با ورود دکتر جمشید بختیار از آمریکا به ایران، انقلابی در حوزه روانپزشکی اصفهان رخ داد. با تدابیر بهداری استان، دانشگاه اصفهان و حمایتهای دکتر بختیار برای اولین بار، بیمارستان تخصصی روانپزشکی در اصفهان احداث شد. دکتر بختیار هم زمان در چند زمینه آموزش، درمان، و تأسیس مراکز روانشناسی فعال بود. تأسیس بیمارستان مدرن روانپزشکی فارابی، برقراری واحدهای روانپرستاری، روانشناسی و کاردرمانی، تأسیس بخش روان در بیمارستان عمومی خورشید در سال ۱۳۵۷، تأسیس بخش روانشناسی در دانشگاه علوم پزشکی، تأسیس درمانگاههای روان پزشکی خورشید، مسعود در خیابان خیام و وحید در خیابان وحید از اهم فعالیتهای او بود.
منابع:
- درآمدی بر پیشینه پزشکی اصفهان، دکتر مسعود کثیری، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1388.
- از مکتب خانه تا دانشگاه، دکتر عباس ادیب، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1384.
- دفتر مستندسازی تاریخ توسعه دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، 1399.