امروزه که کارهای عمومی شهر آن قدر تخصصی شده است که شهرداری فقط بخش عمران و ساختمان آن را بر عهده دارد ، شاید تصور روزی که امور بهداشت و درمان شهر و نیز امور انتظامات و پلیس شهر هم با بلدیه بود کمی دور از ذهن به نظر آید. در همان قانون ابتدایی بلدیهها که در مجلس اول به تصویب رسید همه این وظایف سنگین نیز بر عهده بلدیهها واگذار شده بود. چندی پس از مشروطه در اصفهان « اداره حفظ الصحت » زیر نظر بلدیه و به ریاست محمدحسن میرزا قاجار آغاز به کار کرد. از اقدامات این اداره در آن روزهای پس از مشروطه می توان به واکسیناسیون بیماری آبله در شهر اصفهان اشاره کرد. باید گفت در اوان مشروطیت اداره بلدیه اصفهان راه درآمد ثابتی نداشت که بتواند به امور معمول و جاری شهر بپردازد چه رسد به بخش بهداشت و درمان. البته امور نظافت شهر کم و بیش انجام می شد اما در این مقوله تأکید بر اقدامات بهداشتی و درمانی شهر اصفهان در دوره رضاشاه می باشد. چنان که می دانیم تحولات جنگ جهانی اول و نابسامانی های سیاسی و اقتصادی همراه با آن موجب شده بود که اقدامات بلدیهها پس از مشروطه متوقف شود و در سال 1309 ش با تصویب قانون جدید بلدیهها در مجلس، این انجمن های بلدی در سراسر کشور احیاء گردیده و نظارت بر کار بلدیهها را بر عهده گرفت. هم زمان با افزایش درآمدهای بلدیهها و نیز درخواست های مصرانه شهروندان، که به امور بهداشت و درمان توجه بیشتری نشان می دادند، بلدیهها نیز اداره صحیحه در زیر مجموعه خود تأسیس کرده و پزشک بلدی استخدام کردند و با قدرت قاهری که یافته بودند، برای اصناف مختلف شهر نظام نامه هایی را نوشته و اجرای آنها را خواستار شدند. نظام نامه قهوه خانهها و نیز دکان های طباخی اولین انها بود. بعدها برای حمام های شهر، قصابی ها، سلاخ خانهها و کلیه اصنافی که به نوعی با سلامت مردم سروکار داشتند نظام نامه نوشته شد و امور بهداشتی انها را سامان دهی کردند. همین زمان مریض خانه خورشید (بیمارستان نور) و نیز بیمارستان امین راه اندازی شده و به دست بلدیه اصفهان اداره می شد. البته امور درمانی بعدها در سال 1320 به اداره بهداری منتقل شده و از بلدیه یا شهرداری منفک گردید. از اینجا فعالیت های بهداشتی بلدیه اصفهان در رابطه با اصناف شهر مورد بررسی قرار می گیرد. اخبار و گزارشها نیز از روزنامه "اخگر" که در آن دوران در اصفهان منتشر می شد انتخاب شده اند. ابتدا اشاره ای می شود به نظرات روزنامه راجع به تهیه و ارسال نظام نامه های قهوه خانهها و دکان های طباخی:«روز گذشته پاکتی محتوی دو ورقه اعلان، که یکی راجع به نظام نامه قهوهخانهها و دیگری مربوط به نظام نامه دکاکین طباخی بود از طرف اداره بلدیه به اداره ما واصل گردید، نظامنامههای مزبور عین نظام نامههایی است که از طرف وزارت داخله برای قهوهخانهها و خوراک پزیهای شهر تهران تنظیم و در چند ماه قبل به موقع اجرا گذارده شده، ما بسیار مسروریم که این قبیل نظامات صحی و در عین حال اخلاقی را از طرف وزارت جلیله داخله در کار اجرا و عملی شدن مینگریم.
البته مملکتی که پا به دایره ترقی میگذارد باید کلیه نواقصش متدرجاً رفع و به طور کلی درتمام امور و مصالح اجتماعی راه پیمای اوج صعود ترقی و تعالی بشود. راستی خیلی زشت است که در این قهوهخانههای کثیف روی پارههای حصیر (پلاس) شده یا در آشپزیهای کثیف امروزی روی زمین سرپا نشسته، با چنگال طبیعی یعنی پنج انگشت آلوده به چرک و کثافات خویش مشغول خوراک شود. یا در دکان فلان سیراب پزی که حقیقتاً مشاهده ادبار و کثافتش خود موجب تهوع و ملال است، یک دیزی صد ساله چرکین سیرابی در مقابل خود روی زمین گذارده و به حالت سرپا نشسته و گرم خوردن آن مواد شود. اصلاح این قبیل نواقص اجتماعی و اخلاقی البته باید در سایه تعمیم معارف صورت بگیرد. ولی ما اگر بخواهیم تا طرز چیز خوردن خود را هم به تعمیم معارف محول سازیم، بنابر این باید سالها به انتظار اصلاح معایب خویش نشسته، و خود را درانظار خودی و بیگانه خوار و بیمقدار نماییم. در هر صورت ما با انتشار این دو نظام نامه امیدواریم کم کم کارکنان بلدیه طریقه کارکردن را یاد گرفته، به مصالح اجتماعی اهالی اصفهان پی برده، و با نشر این قبیل نظامات متدرجاً مردم را از این طرز زندگانی غیر آبرومند خلاصی بخشند. و نیز امیدواریم که هر چه زودتر راجع به اصلاح اوضاع حمامها، سقاخانهها، سلاخ خانهها، قصابیها (که در مواقع اعتدال هوا به هر لاشه گوسفند و بز و میش هزارها زنبور و مگس میریزند و طبعاً اینها مایحتاج عمومی را مسموم مینمایند) یخچالیها، بقالیها و غیره تصمیماتی مقرون به قواعد صحی گرفته، با هر شدت و زحمتی هم که باشد، آنها را به موقع اجرا بگذارند. . . ما با آنکه تصدیق داریم با اجرای این قبیل نظامات یک عده از کسبه فقیر دستخوش زحمت و فلاکت میشوند و شاید هم مجبور به ترک مشاغل دیرینه خویش گردند، معهذا زحمت و فلاکت عده معدودی را بهتر از هلاکت یک جمع کثیری ودر مخاطره بودن صحت عمومی میدانیم». (ش 47، 14 دی 1307). سه سال بعد روزنامه اخگر از وضعیت بد بهداشتی شهر فریاد بر آورد و تقریباً تمامی اصناف شهر را مورد انتقاد سخت قرار داد که باید وضع بهداشتی آنها، تحت نظر بلدیه، اصلاح گردد. او به مسئولین وقت بلدیهها نوشت:«مرحمت فرموده یک دفعه برای تجربه هم که باشد به یکی از دکانهای آشپزی نزدیک گردیده، و به دقت اوضاع داخلی آن را ملاحظه کنید. از دم دکانهای آقایان بقال باشیها، شماعیها، قصابها، خبازها، قهوهچیها، خوراکپزیها و امثالهم نیز عبور نمایید و در طرز کسب و کار آنها قدری دقیق و باریک بشوید تا آن وقت ببینید که چگونه طرز عمل اینها با طرز عمل کسبه بلاد آفریقا هم چندان فرق زیادی ندارد. قنادی شهر شما که به مناسبت شغلش باید دارای نظیفترین دکانها باشد، نیز از حیث کثافت کم از قصاب شما نمیآورد. حمامیما هم اصول کارش با اصول کار حمامیهای صد سال قبل، که در کتاب «حاج بابا» به خوبی شرح کثافتهای حمامهایشان داده شده، ابداً تغییری ننموده است. سبزی فروش سبزیهای خود را در همان نقطهای از نهر آب میشوید که در مقابل او فلان ضعیفه «دواچی شوی» (کهنه بچه) مشغول شستن کثافات دواچیهای یک عده از بچههای محله است. و اگر قدری هم مجرای نهر را گرفته بالاتر بروید خواهید دید که یک لاشه مرده سگ در یک گوشه همان نهر افتاده و قدری آن طرف هم آقای کلاه مال باشی مشغول شستن کلاههای خویش و سیاه کردن نهر است. . .
خدمات آقای کناسباشی نیز به مزید کثافتکاری کسبه اصفهان کمکهای بزرگی میکند که اگر از کلیه کثافات این شهر هم چشم پوشی نماییم، تنها همین یک مسأله کافی است که جسم و روح اهالی اصفهان را مریض و ناتوان نموده و آنها را به وادی خاموشان سوق بدهد. علاج اینها چیست؟ فقط جدیت و باز هم جدیت. فقط نیت خیر و باز هم نیت خیر. قصاب، بقال، نانوا، قناد و سبزیفروش و غیرهم اگر میخواهند کسب کنند، اگر میخواهند از این راهها استفاده و ارتزاق نمایند، باید آنها را به رعایت اصول صحی مجبورشان نمود. باید آن تغار صد ساله بقال و خمره کثیف دویست ساله او را، که در آن پنیر میریزد، شکست و او را به استعمال ظروف لعابی یا تغار و خمرههای کاشی لعابدار مجبور ساخت و تازه به همین اندازه هم اکتفا نکرده و هر هفته یاهر ماه یک بار او را وادار ساخت که خمره و تغارهای مذکور را با آب جوش شسته و نظیف نماید». (ش 631، 27 مرداد 1310).
روزنامه اخگر مسلخ یا کشتارگاه شهر را نیز از نظر دورنداشت و راجع به اوضاع بهداشتی آن و عدم توجه مسئولین شهرداری راجع به آن نوشت:« دو سال است که مبلغ نه هزار تومان دولت برای ساختمان یک باب مسلخ در شهر اصفهان اعتبار داده است و جای بسی شگفتی است که این قدر رئیس و مرئوس که آمده و رفتهاند تاکنون نخواستهاند این مبلغ را به کار انداخته و یک باب مسلخ آبرومند برای شهر عظیمیمثل اصفهان بنا نمایند. اصفهان امروز دارای سه مسلخ است که فیمابین هر یک از آنها نیز راه زیادی فاصله است و یک نفر طبیب مسلخ ناچار است به این هر سه مسلخ، آن هم در یک یا دو ساعت فاصله سرکشی نموده و گوسفندها را تحت معاینه در آورد. آیا انجام این مقصود صورت پذیر است؟ معاذ الله. مسلخ شهر در هر حال باید منحصر به فرد گردیده و از این صورت فلاکت و کثافتبار کنونی رهایی یابد. در مسلخهای امروزی که عبارت از دو سه بنای محقرِ کثیفِ تنگ و کوچک است، همه روزه صدها گوسفند ذبح میشود و حال آن که نه جوی آبیاز میان آنها جاری است و نه جای مخصوصی برای ریختن کثافات درون گوسفندها دارند.
گوسفندها را میکشند، پوستش را میکنند و همان طور شست و شو نداده و با حال کثافتبار روی گرده یک نفر شاگرد قصاب که لنگ بسیار کثیفی را به پشت خود کشیده، میاندازند. یا چند لاشه آنها را بار یک الاغ کوچک، که دارای کثیفترین پالانهاست، مینمایند و در بین راه گردوخاک خیابانها از یک طرف روی این لاشه مینشیند و از طرف دیگر یک قسمت دیگر از سر و دستهای حیوان مذبوح روی خاک و خاشاک خیابانها و کوچهها کشیده شده و تازه وقتی به در دکان قصابیمیرسد باید به قناره دکانی کشیده شود که بوی عفونت و کثافت آن محلهای را درعذاب میگذارد. حالا ما میخواهیم سؤال کنیم، آیا با داشتن نه هزار تومان، چه چیز رؤسای سابق را وادار کرده است که به اجرای این مقصود نپرداخته باشند؟ دلیلش معلوم است: بیحسی و بیحالی ایشان. بیاطلاعی و عدم عشق و حرارت آنها به کار. وگرنه ساختمان یک باب مسلخ و مجبور کردن قصابها به رعایت اصول صحی و حمل و نقل گوشت با وسایل صحیحتر، اگر قدری دقیق شوید هم چه اشکال بزرگی را نداشته و نخواهد داشت». ( ش 632، 28 مرداد 1310).
فریادهای روزنامه چندی بعد به ثمر نشت و گویا شهرداری اصفهان به دکان های طباخی هشدار داده بود که نظافت را رعایت کنند:
«از طرف اداره بلدیه چند روزی است که به دکانهای آشپزی، بریانی، چلوکبابیو غیره دستور داده شده که قسمت خوراکپزی خود را به عقب دکانها برده و میز و صندلی برای واردین بگذارند و کاملاً اجرای اصول صحی و نظافت را رعایت نمایند. برای نظافت دکانهای قصابی نیز دستوراتی داده شده. استخدام طبیب بلدی و رسیدگی به امر نظافت دکانهای خوراکپزی و قصابیاز اقدامات خوب بلدیه است و امیدواریم که در سایه جدیت حکمران معظم و ریاست محترم بلدیه هرچه زودتر این دو مقصود مهم صورت عمل به خود بگیرد». ( ش657، 15 مهر 1310).
اقدام دیگر اداره بلدیه در سال 1311 آن بود که برای اصناف کتابچه معاینه صحی یا همان «پروانه سلامت» صادر کرد.
«از طرف اداره بلدیه به اصناف خوراکپز و میوهفروش و قناد و حمامیو مستخدمین میهمانخانهها اخطار شده است، که بر طبق نظامنامه معاینه صحی بلدی، اصناف فوق باید از این تاریخ تا دو ماه دیگر در صحیه بلدی معاینه شده و کتابچه معاینه صحی، که مجانی است، دریافت داشته و همیشه با خود داشته باشند که در موقع مراجعه به مأمورین صلاحیتدار بلدی ارائه دهند و پس از خاتمه مدت دو ماه متخلفین مورد تعقیب قرار خواهند گرفت. » (ش 821، 24 بهمن 1311).
پس از چندی اداره بلدیه یخچال های شهر را نیز مورد نظر قرار داد و مقرراتی را برای تهیه هر چه بهتر و بهداشتی تر بخ در شهر وضع نمود. گفتنی است یخچالها در واقع موضع پستی بودند که در زمستان آب مادی را در آنها جمع کرده تا یخ بزنند و در تابستان از این یخ استفاده می نمودند.
«نظر به این که در زمستان، موقع یخبندی در یخچالهای اصفهان، یخ را بدون رعایت صحی تهیه مینمایند، لذا از طرف اداره بلدیه از کلیه یخچالها التزام گرفته شده است که درموقع یخبندی یا از آب چاه تهیه یخ نمایند، یا کلیه یخچالها از مادی قمش آب بگیرندکه از طرف بلدیه در آن موقع با مراقبتهای لازمه جلوگیری از آلوده کردن و کثافت آب مادی مزبور به عمل آید، تا یخ شهر خوب تهیه گردد و نیز به مالکین یخچالها هم اخطار شده است که وسایل به موقع اجرا گذاردن دستور فوق را برای مستأجرین خود فراهم نمایند». (ش 855، 8 تیر1312).
بلدیه حتی به سراغ غسال های شهر هم رفت و از آنها خواست برای رعایت بهداشت، جنازهها را جهت شستشو و غسل به خانه های خود نبرند!!
«چون بر طبق راپورتهایی که به صحیه بلدیه رسیده، غسالها، در اثر رقابت شخصی، اموات را به منازل خود برده و غسل میدادهاند و بدین جهت ممکن بوده است که میتی تا یک شبانه روز دفن نشود و این عمل موجب سرایت امراض مسریهای که میت داشته است به دیگران بشود، لذا از عموم غسالها از طرف صحیه بلدی التزام گرفته شده است که اموات را مستقیماً به قبرستان برده، در غسالخانه غسل داده، دفن نمایند». (ش 860، 26 تیر 1312).
این دو اخطار اخری بلدیه اصفهان نیز از عجایب است؛ ممنوعیت فروش البسه اموات برای غسال ها و جلوگیری از استعمال سرب به جای قلع در مسگری ها:
« از طرف ریاست بلدیه دستور به متصدی تفتیش داده شده که مراقبت در امور غسالخانهها و جلوگیری از استعمال و فروش البسه اموات و ضدعفونی نمودن نعش کشها بنمایند و همچنین قدغن و مراقبت کنند که حضرات صنف مسگر به جای قلع، سرب استعمال نکنند». (ش 935، 27 فروردین 1313).
حتی آسیاب های شهر نیز مورد مداقه و نظر بلدیه قرار گرفت و برای آنها هم قوانینی نوشته و اعمال شد:
« چون وضعیت ساختمان طاحونههای شهر و حومه مطابق اصول صحی نیست و اغلب خبازان به اداره بلدیه شکایت نمودهاند که خرابی نان به واسطه مخلوط شدن گچ و خاک کف طاحونه و دیوارهای اطراف آن است، لذا از طرف اداره بلدیه به کلیه مالکین و مستأجرین طاحونهها اخطار شده است که تا 15 مرداد 1313 باید طاحونههای خود را مطابق دستور ذیل ساختمان نمایند:
1ـ کف کارخانه و گودال گردان باید با سنک کرونی فرش باشد.
2- دیوارهای کارخانه و گودال از کف به بالا باید سه رگ کاشی ساختمان شود. از کاشی به بالا دیوار و طاق باید سفید گردد.
چنانچه در مدت مقرر مالکین و مستأجرین اقدام به ساختمان طبق دستور فوق ننمودند، اداره بلدیه از نقطه نظر حفظ الصحه عمومی طاحونه را تعطیل خواهد نمود». (ش 950، 28 خرداد 1313).
منابع:
- دکتر عبدالمهدی رجایی، تاریخ محلی دانشگاه اصفهان.
- گروه تدوین تاریخ دانشگاه علوم پزشکی اصفهان