تاريخ روانپزشکي در ايران همچون تاريخ طب از قدمتي بسيار طولاني برخوردار است. بر اساس منابع تاريخي، زماني که در غرب، بيماران روحي- رواني به بهانه جن زدگي و جادوگري تنبيه و شکنجه مي شدند، در ايران اين بيماران با گياهان دارويي، عطريات، موسيقي و روش هاي مشابه مشاوره، درمان و در آسايشگاه هاي خاصي نگهداري مي شدند. رشيدالدين فضل الله همداني پزشک و وزير دربار ايلخاني نيز حکايتي در ارتباط با مبتلا شدن حسن صباح به بيماري دماغي ( روحي –رواني) و درمان آن با روغن بادام، افتيمون، طعام زعفران، ادويه مناسب و شربت هاي مزعفر و معطر دارد (همداني، 1356: 112؛ سمرقندي، 1338: 23).
پيش از آن در دوران حکام آل بويه، شهر اصفهان به سبب وجود "بيمارستان بزرگ اصفهان" در زمره پايگاه هاي معتبر پزشکي جهان اسلام، اشتهار يافته بود و پزشکان مشهوري چون ابن مندويه اصفهاني در اين بيمارستان کرسي طبابت داشتند. ابن مندويه از طلايه داران مکتب طبي اصفهان بشمار مي آيد.
با روي کار آمدن سلسله صفويه و انتخاب اصفهان به عنوان پايتخت، خدمات رفاهي و عمراني بسياري در اين شهر انجام گرفت. با ساخت ميدان نقش جهان وگسترش بازار بزرگ اصفهان، چندين مدرسه، مکتبخانه، مسجد، حمام، دارالمساکين و همچنين دارالشفا در گوشه و کنار اين بازار احداث گرديد.
بر اساس گزارش سياح فرانسوي، شاردن، در ضلع شمالي بازار اصفهان، بيمارستاني وجود داشته که مردم اصفهان آن را "دارالشفا "مي ناميدند. وي اين بيمارستان را چنين توصيف مي کند: « بيمارستان در باغي مصفا واقع شده است. دورتا دور اين باغ 80 اتاق کوچک و زيبا در دوطبقه بنا شده است. اما بيماران اين بيمارستان روزانه مداوا مي شوند و کسي در آن بستري نمي باشد، مگر هشت نفر بيمار رواني که در اين بيمارستان زندگي مي کنند و به دليل وخامت حال اين بيماران، غل و زنجير به پاي آنان بسته شده است. اعضاي اين بيمارستان عبارت از يک نفر پزشک، داروساز، ملا، آشپز، جاروکش و دربان مي باشند ( شاردن، 1362: 81-82).
دارالمساکين ها نيز کاربري مشابه دارالشفاء ها براي بيماران روحي- رواني داشتند. بر اساس منابع موجود، بيماران روحي- رواني در مواقع اضطرار در دارالمساکين تحت مراقبت و نگهداري قرار مي گرفتند که از آن جمله، دارالمساکين واقع در بازارچه بلند بوذ. روزنامه اخگر با استناد به منابع تاريخي درباره کاربري دارالمساکين بازارچه بلند چنين گزارش مي دهد:
اين عمارت از ابتدا به فرمان شاه سلطان حسين به منظور نگهداري بيماران رواني احداث گرديد و کاربري آن تا دوره پهلوي به همين منوال بود. با افزايش بيماران در عمارت بازارچه بلند، بنا به درخواست کفيل بلديه، مدير بيمارستان خورشيد، دکتر امير نيرومند به همراه تعدادي پرستار، مأمور تنظيم امور صحي بيماران عاجز و بيماران روحي – رواني ساکن در دارالمساکين مذکور شد.
اين عمارت اگرچه براي نگهداري بيماران روحي- رواني در نظر گرفته شده بود؛ اما در واقع مکاني براي اسکان فقرا و بي خانمان ها محسوب مي گرديد. با استناد به گزارش روزنامه اخگر چهار اتاق عمارت دارالمساکين به سکونت مجانين اختصاص داشت و در مجموع 12 نفر در اين 4 اتاق، نگهداري مي شدند. 16 اتاق سمت چپ اين عمارت نيز با کليه وسايل مورد نيازدر اختيار ايتام و مساکين قرار داشت. 2 اتاق نيز تحت عنوان دارالرضاعه (شيرخوارگاه) براي کودکان بي سرپرست در نظر گرفته شده بود.
با شروع فصل سرما فقرا شرايط بسيار بدي را سپري مي کردند و دارالمساکين ها براي نگهداري آنان کافي نبود. بنابراين با رسيدن زمستان، کاربري شبستان هاي مساجد نيز تغيير مي کرد، بلديه از شبستان هاي مساجد براي اسکان نيازمندان و بيماران استفاده مي نمود. در پي برودت سرما در سال 1311ش تعداد زيادي از بي خانمان ها به همراه تعدادي از بيماران رواني به شبستان مسجد لنبان انتقال يافتند. (روزنامه اخگر، 28 آذر 1311)
اما اسکان بیماران در این مسجد مشکلاتی را نیز ایجاد کرد و از آنجا که مسجد لنبان در زمرۀ بناهاي تاريخي و زيباي اصفهان بشمار مي آمد، حضور مجانين در اين مکان منجر به تخريب و آسيب اين بناي تاريخي شده بود، همچنين آزار و اذيت اين بيماران براي اهالي محله قابل تحمل نبود، بنابراين به اقدام بلديه معترض شدند. نهايتا با شکايت اهالي و اقدام رياست معارف، اداره بلديه از مسجد لنبان صرفنظر کرده و مدرسه صدر خواجو را براي نگهداري اين بيماران به همراه مساکين در نظر گرفت. ( روزنامه اخگر، 12 دي ماه 1311).
در پي اعتراض مردم، مجانين به خانه اي در جوي شاه، کوچه حاج محمد ابراهيم خان انتقال يافتند. اين خانه توسط اداره بلديه اجاره و به عنوان دارالمجانين اشتهار يافت. اما اقامت آنان در اين مکان موقتي بود و رئيس بلديه در نظر داشت تا محلي جنب بيمارستان خورشيد جهت نگهداري بيماران روحي- رواني احداث کند. بنابراين مقدمات ساخت اين بنا در دستور کار قرار گرفت. هنوز احداث اين مرکز به اتمام نرسيده بود که مجددا شکايات اهالي جوي شاه، مسئولين بلديه را بر آن داشت تا مجددا نقل و انتقالي صورت گيرد، بنابراين در فروردين 1313ش مجانين از جوي شاه به باغ محاسب الدوله واقع در هزار جريب انتقال يافتند و به پيشنهاد رئيس بلديه، دکتر باقرخان حکيمي رياست اين مرکز را به عهده گرفت. (اخگر، 16 فروردين 1313).
بر اساس گزارش روزنامه اخگر، 24 نفر بيمار رواني در مؤسسه دارالمجانين بلديه نگهداري مي شدند. غالب اين مراکز به علت کمبود بودجه با حلول اعتدال هوا منحل مي شدند و افرادي که از وضعيت روحي مناسب تري برخوردار بودند به خانواده باز مي گشتند. اما با توجه به رعايت نکردن مسائل بهداشتي و تعدد ازدواج هاي فاميلي، همچنين عدم مراقبت لازم تعداد اين بيماران قابل توجه بود و يک مرکز براي نگهداري آنان کفايت نميکرد، بنابراين باغي در انتهاي خيابان شاهپور(جنب پل فلزي) براي نگهداري آنان در نظر گرفته شد. رئیس بلديه کليه بيماران اعصاب و روان را به مکاني در انتهاي خيابان شاهپور که مشرف به رودخانه زاينده رود بود، انتقال داد. اين محل توسط شهرداري آن زمان اداره مي شد و داراي چندين اتاق بزرگ بود. از آنجا که اين بيماران در اين باغ رها شده بودند و کمتر کسي سراغي از آنان مي گرفت، اين باغ به فراموشخانه نيز اشتهار يافته بود. گاهي بعضي از مردم براي آنها مقداري خوراکي مي آوردند و از سوي شهرداري تنها در هفته چند بار مواد غذايي به آنها مي دادند. با توجه به موقعيت باغ، حضور اين بيماران دردسر کمتري براي ساکنين شهر داشت، اما اين محل به علت احداث خيابان مطهري فعلي (پهلوي سابق) و ادعاي مالکيت شخصي تخريب گشت و بيماران آن به مکاني ديگر انتقال يافتند.
در این رابطه، روزنامه اخگر در 3 بهمن ماه 1317 ش چنين تيتر زد:"ديوانگان به محل جديد منتقل شدند". «روز شنبه 29 دي ماه مجانين از محل قديم تيمارستان ( خيابان شاهپور) به مدرسه صدر خواجو انتقال يافتند و مقرر گرديد يک دستگاه راديو براي آنجا خريداري شود و هفته اي دو روز گروه موزيک پرورشگاه در تيمارستان حاضر شوند، همچنين مقداري روزنامه و کتاب از طرف شهرداري در دسترس آن عده که مايل به مطالعه هستند قرار داده شود». به گزارش اين شماره از اخگر، سرپرستي و درمان اين بيماران روحي- رواني بر عهده آقايان، دکتر برومند، دکتر طبيبي و دکتر مُدِرک بود.
با توجه به انتقال بيماران رواني از دارالمجانين واقع در خيابان شاهپور به تيمارستان صدر خواجو و استناد به روزنامه اخگر، در يک زمان چندين مرکز براي نگهداري اين بيماران وجود داشته است.
اما آنچه که مبرهن است با انتقال بيماران اعصاب و روان به مدرسه صدر خواجو، مشکلات عديده اي پيش آمد، زيرا اين منطقه از سکنه زيادي تشکيل شده بود و عبور و مرور زيادي در اين خيابان صورت مي گرفت. سر و صدا هاي وقت و بي وقت بيماران همراه با حضور مداوم آنها بر پشت درب مدرسه و پرتاب اشياء به مردمي که در حال عبور بودند، شکايات فراواني به همراه داشت. البته مسئله مهم اعتراض اداره اوقاف به بلديه براي پس گرفتن مدرسه بود، زيرا طلاب و علما مدعي بودند اين مکان کاربري آموزشي داشته و بايد بر اساس وقف نامه آن عمل شود. بنابراين با پيگيري اداره اوقاف اين بيماران به تيمارستان کاوه انتقال يافتند.
تيمارستان کاوه توسط بهداري وقت احداث گرديد و پس از مدتي از تيمارستان به بيمارستان رواني تغيير نام داد. با استناد به نشريه شماره يک بيمارستان ثريا، بيمارستان رواني خيابان کاوه داراي 3000 متر زير بنا با 180 تخت و 3 پزشک به همراه 1 نفر کارشناس فني و يک نفر بهيار بوده است.
آنچه که در انتخاب اين محل براي نگهداري اين بيماران قابل تأمل است؛ واقع شدن اين بيمارستان کنار بازارچه اي است که به نام "بازارچه کوفتي ها" اشتهار دارد. از قديم کاروانسرايي در اين محل واقع بوده با چندين اتاق که افرادي که مبتلا به بيماري هاي مسري گال، کوفت وجزام ... بودند در اين مکان نگهداري مي شدند ( مصاحبه، جمالي 1396).
لازم به ذکر است، حضور اين بيماران در اين مرکز همچنان با اعتراض هاي مردمي همراه بود. با وجود تمامي نارضايتي ها، اين بيمارستان همچنان پابرجا بود، اما در سال 1358ش به علت بارش بارانی شديد تعدادي از سقف هاي بيمارستان کاوه فرو ريخت. در آن زمان مرکز روانپزشکي شهيد مدرس که مورد دعواي وزارت کار و اداره بهزيستي و بهداري بود توسط سازمان بهداري تصرف گرديد و براي نگهداري از بيماران مزمن آماده شد. به سبب تخريب سقف هاي بيمارستان کاوه، ناچارا بيماران را به اين محل انتقال دادند و اين مرکز به نگهداري بيماران مزمن تبديل شد؛ بيمارستان کاوه نيز تخريب شد و مدت کوتاهي در اختيار اداره راهنمايي و رانندگي قرار گرفت و سپس شهرداري آن را به پايانانه اتوبوسراني تبديل نمود.
لازم به ذکر است همزمان با فعاليت بيمارستان رواني کاوه، آسايشگاهي خصوصي با 113متر زيربنا در محله فرح آباد توسط دکتر حسن چهرازي و دکتر ابوالفضل درچه زاده تاسيس شد و به آسايشگاه چهرازي شهرت يافت.
با ورود دکتر جمشيد بختيار از امريکا به ايران، انقلابي در حوزه روانپزشکي اصفهان رخ داد. تا آن زمان بيمارستاني که جنبه درماني براي بيماران داشته باشد، وجود نداشت و تنها مراکز معدودي براي نگهداري آنان ايجاد شده بود. با تدابير بهداري استان، دانشگاه اصفهان و حمايت هاي دکتر بختيار براي اولين بار، بيمارستان تخصصي روانپزشکي در اصفهان احداث گرديد.
درآن زمان معناي روانشناسي و روانپزشکي هنوز نامفهوم بود. دکتر جمشيد بختيار با علاقه و جديت هفت نفر از پزشکان عمومي را به عنوان رزيدنت روانپزشکي انتخاب نمود، الفباي روانپزشکي را تهيه کرد وآموزش در اين زمينه را آغاز کرد. وي اين بيمارستان تازه تاسيس را فارابي نام نهاد. با همت او بخش زنان و پس از آن مردان راه اندازي شد و بيماران از بيمارستان کاوه به فارابي منتقل شدند. اين در حالي بود که مرکز فارابي هنوز از امکانات اوليه اي نظير آب آشاميدني سالم و حمام برخوردار نبود و بيماران براي هر بار استحمام به بيمارستان کاوه انتقال مي يافتند. در يکي از اين روزها ماشين حامل بيماران که براي استحمام بيرون رفته بود تصادف کرده و عده زيادي از بيماران کشته شدند. همين اتفاق دکتر بختيار و ساير رزيدنت ها را مصمم کرد تا خود مسئوليت تجهيز بيمارستان را به عهده بگيرند. با تلاش اين پزشکان که به هفت جوانمرد شهرت يافتند، بيمارستان مجهز شد و آرام آرام رنگ و بوي بيمارستان پيدا کرد. با تلاش هاي دکتر بختيار و ورود دکتر منوچهر صدري و دکتر انتظاري از امريکا وضعيت بيماران و بيمارستان بهتر شد. به استناد خبرنامه روانپزشکان براي اولين بار اين بيماران از رفتاري توأم با محبت برخوردار شدند.
در سال 1347ش دکتر عباسعلي موحديان و دکتر حسن وطن خواه فعاليت خود را در اين بيمارستان آغاز کردند. در سال 1348ش تعداد اين پزشکان در اين رشته باز هم افزايش يافت و اقايان دکتر حسن چهرازي، عباسعلي موحديان، سيد علي تاج پور، ابوالفضل درچه زاده، حسن وطن خواه و مهدي جاودان نيز در کنار ساير همکاران اين رشته فعاليت داشتند. درهمان سال در بيمارستان ثريا بخش اعصاب و روان با 2 اتاق با همکاري يک پزشک متخصص تأسيس گرديد (آمار تسهيلات بهداشتي، 1348: 43).
منابع:
- دکتر معصومه گودرزی، دکترای تاریخ دانشگاه اصفهان.
- دفتر تدوین تاریخ دانشگاه علوم پزشکی اصفهان